سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش تازیانه هایی بر سر یارانم بود تا درحلال و حرام تفقّه می کردند . [امام صادق علیه السلام]
زمستان 1385 - انجمن اسلامی پیش دانشگاهی امام خمینی1
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • سربندهای رنگارنگ
    انگشتری و شونه

    این می داد به اون یکی
    اون یکی به این می داد
    ولی هرکی می گرفت
    می خندید و می گفت: یاد

    هی روزا و هفته ها
    از پی هم می گذشت
    تا که یه روز صدایی
    اینطور پیچید توی دشت

    یکی نعره می کشید
    «عراقی ها اومدن
    ماسکهاتونو بذارین
    که شیمیایی زدن»

    از اون دوتا یکی شون
    در صندوق و گشود
    ماسک خودش بود ولی
    ماسک رفیقش نبود

    دستشو برد تو صندوق
    ماسک گازشو برداشت
    پرید روی صورت
    دوست قدیمیش گذاشت

    همسنگر قدیمیش
    دست اونو گرفتش
    هل داد یه سمت خودش
    نعره کشید و گفتش:

    «چرا می خای ماسکتو
    رو صورتم بذاری
    بذار که من بپرم
    «تو دوتا دختر داری»

    ولی اون اینجوری گفت
    «تو رو به جون امام
    حرف منو قبول کن
    نگو ماسکو نمی خام»

    زد زیر گریه و گفت
    اسم امامو نبر
    ماسک و رو صورت بذار
    آبروی مارو بخر

    زد زیر گوششو گفت:
    «کشکی قسم نخوردم
    یچه چرا حالیت نیست؟
    اسم امامو بردم

    اون یکی با گریه گفت
    فقط برای امام
    ولی بدون بعد تو
    زندگی رو نمی خام

    ماسکو رفیقش گرفت
    گاز توی سنگر اومد
    وقتی می خواست بپره
    رفیقشو بغل زد

    لحظه های آخرین
    وقتی می رفتش از هوش
    خندید و گفت برادر
    «یادم تو را فراموش»

    آهای آهای برادر
    گوش بده با تو هستم
    یادت میاد یه روزی
    باهات جناق شکستم

    تویی که روزمرگیت
    توی خونه نشونده
    تویی که بعد چند سال
    هیچی یادت نمونده

    عکسهای یادگاری
    جورابهای مردونه
    سربندهای رنگارنگ
    انگشتری و شونه

    هر چی رو بهت می دم
    روی زمین میندازی
    می گی همش دروغ بود
    «یاد» نمی گی می بازی

                                 ابوالفضل سپهر، دفتر آبی ص167 الی ص 172

     



    محمد اسدی ::: چهارشنبه 85/12/2::: ساعت 11:58 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    سلام

    میلاد باسعادت

               پنجمین امام شیعیان امام محمدباقر(علیه السلام)

                               را به تمام مسلمانان جهان تبریک می گوییم.

     



    محمد اسدی ::: چهارشنبه 85/12/2::: ساعت 11:27 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    سلام

    نظرم هست که هر وقت تونستم براتون از خاطرات شهدا بنویسم.

    شما هم نظرتون هست؟ امیدوارم حال کنین و توی اوج حالتون ما رو هم یاد کنین.

    یاد 1:

    سردار شهید مهندس مهدی باکری در مورد استفاده شخصی از بیت المال چنان سخت گیر بود که هیچ کس نمی توانست با او کنار بیاید. آفتاب جنوب از پشت شیشه های تویوتا اذیت می کرد، می خواستم کولر را روشن کنم جرات نکردم . طاقت نیاوردم دکمه کولر را فشار دادم و هوای سرد لطیف با فشار وارد ماشین شد . آقا مهدی سرش را به طرف من برگرداند و گفت: الله بنده سی!(بنده خدا) میدانی کولر را روشن می کنی مصرف بنزین زیاد می شه؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم که به شهدا بدهیم. مگر در سنگر بچه ها زیر کولر نشسته اند که تو کولر را روشن می کنی؟

    از کتاب لاله های بی نشان



    محمد اسدی ::: شنبه 85/11/28::: ساعت 10:38 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    سلام

    بازهم دست آلوده به خون تروریست های ملعون داغدارمان کرد. چهارشنبه 25 بهمن(یعنی همین امروز) مصادف با سالگرد شهادت امام زین العابدین(ع) ساعت 7 صبح یک اتومبیل حامل مواد منفجره در نزدیکی اتوبوس حامل پاسداران سپاه زاهدان منفجر شد و به روایت خبرگزاری ها 10 تا 18 نفر از آنان را به شهادت رساند.

    بغض گلوم نمیذاره که نفرین کنم فقط می تونم به خونواده های این شهیدان تسلیت و تبریک بگم.

    شهادت قسمت ما می شد ای کاش ...

    اخبار مربوط



    محمد اسدی ::: چهارشنبه 85/11/25::: ساعت 12:26 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    شهادت چهارمین امام شیعیان جهان

                                          حضرت امام سجاد(علیه السلام)

      به محضر مبارک امام زمان(عج) ، مقام معظم رهبری(مدظله) و تمام مسلمین جهان تسلیت باد.



    محمد اسدی ::: چهارشنبه 85/11/25::: ساعت 12:14 عصر
    نظرات دیگران: نظر

     

    جای همتون خالی ...

    الآن من هم دارم گزارش می دم هم دارم دلتون رو می سوزونم هم خودم دارم عشق می کنم. چی بگم که باید بیاین تا بفهمین چه حالی میده. هفتمین و بزرگترین سفر به مناطق جنگی سفر به عمق دلتنگی ها برگزار شد یا بهتر بگم این نیز گذشت و تنها یاد اون روزها برامون موند. غروب پنج شنبه 19 بهمن حرکت کردیم.

    اول رفتیم اروندکنار بعد خرمشهر بعد شلمچه بعد هویزه بعد دهلاویه تا اینکه نیمه شب 23 بهمن رسیدیم شیراز. از این خلاصه تر نمی شد. ها راستی کاروان مال اتحادیه بود. خلاصه هر کی نیومد نصف عمرش بر فنا اگه می خاد نصف دیگش نپره مشهد نوروزو از دست نده.  

    یاحق



    محمد اسدی ::: سه شنبه 85/11/24::: ساعت 8:35 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است



    محمد اسدی ::: سه شنبه 85/11/24::: ساعت 7:48 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    شاید یه کم دیر باشه اما عکسش غرورآفرینه



    محمد اسدی ::: سه شنبه 85/11/24::: ساعت 7:45 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    سلام

    آمدنمون مال امروز و دیروز نیست اما احتمالا شما ما رو اولین باره که می بینین پس حالا برین یه 2-3 روز دیگه برگردین اونوقت تصمیم بگیرین که به درد می خوریم یا نه...

    اما ما توی این وبلاگ چی می خوایم بگیم؟
          

              اولاً تعریف انجمن اسلامی و کل کارهامون از اون موقعی که اومدیم سر کار

              دوماً فعالیت هامون البته اونایی که مهم تره

              سوماً هر چی دم دستمون اومد

              چهارماً هر چی شما دوست داشته باشین

    در ضمن اینم بگم که ما زیر مجموعه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان شیراز- استان فارس هستیم پس احتمالا باید دم و دود مسئولا رو هم ببینیم بنابراین اگه چیزی دیدین که خیلی جوات بود ناراحت نشین

         یاحق                                

    محمداسدی                            

    مسئول انجمن اسلامی پیش دانشگاهی امام خمینی(ره) 1



    محمد اسدی ::: چهارشنبه 85/11/18::: ساعت 12:46 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدید :6142

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    زمستان 1385 - انجمن اسلامی پیش دانشگاهی امام خمینی1

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<